متن توضیح درباره قهوه (بُنّ) در قرابادین کبیر

%d9%82%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%af%db%8c%d9%86

 

 

درباره قهوه( بُنّ) شراب جامد
 
به ضمن بای موحده و نوع مشدده در اصل اسم خمر غلیظ است و به لغت یمن که مشهور و معروف به قهوه بوده است و بالفعل اطلاق می نمایند بر ثمری خاص و برای حرمت آن را ترک کرده این را به جای آن می آشامند. ماهیت آن: ثمر درختی است کوهستانی که در جبال یمن و نواح آن و ملک حبشه و در بتاویه که جزیره ایست از جزایر زیربادات نیز به هم می رسد و تخم آن را در آذر می کارند و در آب که هر دو اسم ماه رو می اند می رسد. فصلی و غیرفصلی می باشد یعنی هم خودرو جنگلی صحرایی و هم مزروع بستانی و به ترتیب بسیار خوب به عمل می آید که شاخ های باریک بسیار آن را می برند و گلهای ضعیف ناکاره آن را دور می کنند و آن را آبیاری و غیر آن به حد لایق می نمایند. بهترین بستانی آنست که در بیت الفقیه از یمن می شود و آن دانه های سبز متوسط در کوچکی و بزرگی خوشبوی و بو داده کوبیده آن چرب می باشد و خوش طعم و رایحه و درخت آن یک ساق دارد و به سطبری انگشت ابهام و بلندی آن به دو ذرع تا سه ذرع دست می رسد شبیه به دست زعرور و گل آن سفید رنگ و ثمر آن در غلافی سیاه رنگ شبیه به حب الغار به بزرگی فندق کوچکی و پوست ان نازک تر از پوست آن هر دو و در اندرون آن دو مغز و در وسط هر مغزی شکافی مانند شکاف دانه گندم و هسته خرما ولیکن از آن پهن تر و از گندم بزرگ تر و از هسته خرما کوچک تر و سبز رنگ و در جوف آن پرده نازک پیچیده با اندک تلخی و بهترین آن تازه سنگین سبز رنگ یمنی آنست که در ته آب رود پس حبشی و سیاه آن بسیار بد و تلخ و بد طعم و بتاوی آن سفید و بزرگ تر و سبک تر از یمنی و حبشی و پوست تازه آن با اندک رطوبت و چسبندگی و حلاوت و عفوصتی و چون خشک گردد حلاوت آن کم و رفته رفته زایل می گردد گویند سبب اطلاع بر آن آنست که شیخ ابوالحسن شاولی رحمه الله تعالی که در کوهستان یمن صومعه داشت و مریدان او به سبب کثرت شب بیداری و ریاضات کسل و مانده می شدند اتفاقاً وقتی بعضی ثمر آن را یافته خوردند رفع کسل و ماندگی ایشان شد و این را به دیگران گفتند ایشان نیز خوردند و نفع یافتند به پیر خود گفتند او حکم نمود که در آب جوش داده آب آن را می آشامیدند باعث رفع کلال و ملال ایشان می شد پس رفته رفته شهرت تمام یافت و تجار در کل بلاد بردند و منتشر ساختند و اکثری می خوردند و لیکن اهل هر بلدی و جایی به نحو خاص اهل یمن و نواح آن پوست بیرون آن که قشر نامند خصوصاً تازه آن را در آب بسیاری جوش داده صاف کرده گرماگرم و نیم گرم پیاله های بزرگ پیش از طعام و اکثری بعد از آن می آشامند ولوع بسیاری بر آن دارند و طعم آن آب نیز مایل به شیرینی و عفوصت می باشد خصوصاً تازه آن و اهل مکه معظمه و مدینه طیبه زادهما الله تعالی شرفاً و تکریماً و بلاد دیگر از عرب و عجم و ایران و توران و هندوستان و فرنگ و غیرها مغز آن را بعضی خام و بعضی نیم بریان که جوزی رنگ گردد و بعضی بریان که قریب به احراق رسد بعضی نیم کوفته و بعضی نرم کوفته در آب طبخ داده بعضی اندک غلیظ و بعضی بسیار رقیق و بعضی متوسط و بعضی صاف کرده و بعضی صاف نکرده می آشامند و فرنگان با قدری شیر و نبات می آشامند چنانچه به تفصیل در قرابادین مذکور شد و در طبع و مزاج آن اختلاف است حکیم میرعمادالدین محمود شیرازی در آخر رساله افیونه خود در بیان قهوه نوشته اند که سرد و خشک در درجه دویم است جهت آنکه در آن کیفتی غالب بر طعم و رایحه و لون نیست که قیاس دلالت بر حرارت آن نمایند و به تجربه یافته اند که سردی آن به سرحد اضرار نمی رسد و در تساوی و غلبه هریک از برودت و یبوست بر دیگری موقوف به تأمل است و میرزا قاضی در رساله خود نوشته اند که به تجربه فقیر یافته که سردی آن در درجه اول و خشکی آن در در دویم است و حیکم سالک الدین یزدی نوشته اند که بعضی از واقفان خواص ادویه بر آن رفته اند که برودن آن در اول درجه ثانیه و یبوست آن در ثالثه است به واسطه آنکه در افراط آن یبوست دماغ و بی خوابی و خشکی مزاج به هم می رسد شاربان آن را و شیخ داود انطاکی گفته که گرم در اول و خشک در دویم و آنچه شیوع یافته که سرد و خشک است نه چنین است جهت آنکه پوست آن تلخ است و هر تلخی گرم است و یمکن که پوست آن گرم باشد و مغز آن معتدل و یا سرد در اول و آنچه دلالت بر برودت آن می کند عفوصت آنست و به تجربه رسیده که جهت تحفیف رطوبات و سرفه بلغمی و نزلات و تقتیح سده ها و ادرار بول نافع است و اینها نیز دلیل حرارت و یبوست آن است و حکیم میرمحمد مومن در تحفه نوشته که به قیاس ظاهر می گردد که در گرمی معتدل و خشکی بر آن غالب و قشر ان گرم تر و خشک تر از آن باشد مولف گوید شاید که مرکب القوی باشد خصوص تازه آن جهت آنکه در آن دو جزو است یکی لطیف هوایی حار رطب و دیگری کثیف ارضی بارد یابس که به جزو اول افعال و آثار حرارت از تفریح و تلطیف و تفتیح و نضج و ادرار و تلیین و غیرها از آن صادر می گردد و به جزو ثانی افعال و آثار برودت و یبوست از تسکین حرارت تشنگی و ثوران و غلیان دم و حدت صفرا و لذع آن و منع نوم و یبوست دماغ و غیر اینها از آن ظاهر می شود و هرچند تازه تر باشد آن جزو اول در آن زیاده می باشد و چون کهنه گردد به تدریج کم و زایل می شود خصوص قشر آن و چون بریان نمایند آن نیز کمتر و زایل می گردد و به مقدار بریان نمودن آن و بالجمله تازه و نو آن خصوص قشر خام آن مایل به حرارت و یبوست است و کهنه ان خصوص بریان آن بارد و یابس و هرچند کهنه تر گردد و زیاده بریان نمایند بر برودت و یبوست ان می افزاید. افعال و خواص آن: آنچه اطبای مذکوره بیان فرموده اند آنست که شرب آب مطروخ آن مفتح سدد است به فاد زهریتی که دارد مسکن اوجاع و ثوران و غلیان خون و حدت و لذع صفرا و سودا و احتراق ان و مرقق و مصفی اخلاط و غلظت آنها تس و لهذا در حمیات دمویه و صفراویه و سوداویه خصوصاً در اوایل و بعد از بروز حصبه و جدری و ربع مفید است و شرای دموی و یرقان را سودمند و ملین طبع و مدر بول و مجفف رطوبات و جهت سرفه بلغمی و نزلات و رفع اعیا و تقویت معده و اکثر انواع صداع و رمد و مالیخولیا خصوصاً احتراقی آن و آنچه به سبب غلظت اخلاط و انجماد آنها باشد به جهت تصفیه و ترقیق این اخلاط را و منع صعود ابخره را و گفته اند بواسیر را نافع است و ضماد آن با عسل جهت جبر عضو به در رفته و لعوق آن با عسل جهت سرفه حار رطوبت و حکیم میر عماد الدین محمود فرموده پندام که مجذوم را نیز نافع باشد به جهت همین علت و نیز سرفه بلغمی و نزلات و رخاوت معده را به تخفیف رطوبات و صعود بخارات آن به دماغ و اسهال را خصوصاً نیم بریان آن و کثرت نوم و تشنگی و صبر بر آن هر دو و اکتفا نمودن به طعام و شراب اندک بی آنکه مودی به ضعف و انحراف مزاج گردد مفید و نیز رفع اعیا و ماندگی و کلال و ملال اسفار و حرکات و مشقتها می نماید و بعضی راغبان و حریصان به شرب آن این رباعی را در مدح آن گفته اند: راحیست قهوه روح فزا و کسل کسل آرام جان و قوت اعضا و قوت دل تقریب اجتماع جوانان پارسا تفریح بخش خاطر پیران مضمحل و دیگری این فرد را گفته: قهوه حمام سفراش خمار تریاک پرطاووس نظر افشره تنباکو است از مضار آن آنست که گفته اند صداع می آورد و باعث بیداری و لاغری بدن و صفرت لون و قطع ضهوه باه و تقلیل منی و خفقان و نفخ و قولنج و مالیخولیا و کابوس و خشک نمودن آلات تنفس و درشی آن و مولد بواسیر است و بالجمله باردالمزاج و مرطوبین و اصحاب غلبه اخلاط فاسده را بسیار مضر و بعضی ظرفاً در مذمت آن گفته اند: آن سیه رو که نام او قهوه است مانع النوم و قاطع الشهوه است اغلب آنکه این مضار اکثر در کهنه بسیار بریان کرده سیاه شده آن باشد نه خام آن خصوصاً قشر آن که در بعضی امزجه شاید محرکت باه و هاضم طعام باشد و یمکن که وجه ولوع ایشان بدان کثرت حرارت مزاج و خوردن خرما و میوه های گرم است و محرر گوید حق آنست که مبالغه بسیار از طرفین در مناقع و مضار آن بیجا است اکثر به عادت و قوّت و حرارت و برودت مزاج و قلت و کثرت آشامیدن آن بر می گردد و هیچ یک کلی نیستند و بیان وجوه هر یک از منافع و مضار آن طولی دارد و مقام گنجایش تفصیل آنها را ندارد و میرزا قاضی نوشته اما جمعی که مزاج ایشان گرم باشد این دوا به سبب آنکه حرارت را کم می گرداند و به سبب کمی حرارت رطوبات کم به تحلیل می رود و لهذا گاه است که ایشان را خواب می آورد و از آن جمله شخصی را دیدم. که مزاج او کمال حرارت داشت و بدان سبب شبها خواب نمی کرد و مانند کسی که سرسام داشته باشد اضطراب می کرد چون دو سه شب به قهوه مداومت نمود او را خواب آمد و آن حالت زایل گشت و چون قهوه مضر قلب است اگر با مروارید استعمال نمایند اولی است خصوصاً در حصبه و جدری بعد از بروز جهت آنکه مروارید را در حصبه و جدری نفعی تمام است و نیز استعمال آن جهت تقویت قلب با زعفران که چند طاقه در حین طبخ در آن اندازند نیکو است و چون مسافر در وقت فرود آمدن و همچنین بعد از تعب و مشقت بسیار و بعد خوردن افیونیات رافع تعب و کلال و ملال و باعث شکفتگی طبع است آشامیدن چند فنجان آن و گفته اند ناشتا و در وقت امتلا از غذا مکرر نباید آشامیدن بلکه صبح اندک غذایی به طریق ناشتا که بالفعل در عرف عوام مشهور به تحت القهوه است خورده بالای آن چند پیاله بیاشامند و اگر خواهند معتادین به افیون و شب نشینان آخر روز و یا بعد از نماز عشا خصوص قریب به نصف شب چند پیاله بیاشامند دفع آنها نماید و گفته اند مصلح آن زنجبل و دواءالمسک و نبات و گلاب و امثال اینها است و شیخ داوئد انطاکی نوشته شخصی که اراده شرب آن برای نشاط و رفع کسالت و آنچه ذکر کردیم نماید باید که شیرینی و روغن پسته و روغن بسیار با آن نخورد و قومی با شیر می خورند و این خطا است و خوف احداث برص است و محرر می گوید که بهترین مصلحات که طعم و رایحه آن را طیب و لذیذ می گرداند و کریه و بد ذایقه نمی سازد عنبراشهب است و پس زعفران. بر گرفته از قرابادین کبیر
گروه آموزشی وپژوهشی شیخ الرئیس ابن سینا





دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *